نورومارکتینگ (Neuromarketing) یا بازاریابی عصبی، از انواع جدید بازاریابی می باشد که با تفسیر امواج مغزی توسط فناوری های EEG و FMRI به فروش بیشتر و بهتر کمک می کند. (دیوار شیراز)
محققان و پژوهشگران با استفاده از تکنولوژی های روز دنیا و سنجش تغییرات در قسمت های مختلف مغز و نوار مغزی، نحوه تصمیم گیری و فعالیت مغز مشتریان به هنگان خرید را مطالعه کنند.
امروزه کمپانی ها و شرکت های بزرگ برای پیشبینی رفتار مشتری و انجام تحقیقات گسترده در زمینه نورومارکتینگ، آزمایشگاه های مجهزی را در این حیطه تأسیس کردهاند یا با بخش های دانشگاهی مرتبط وارد تعامل شده اند.
نورومارکتینگ یا بازاریابی عصبی نوع جدیدی از بازاریابی است و کاملاً ماهیت میان رشتهای دارد؛ به این معنا که نورومارکتینگ جایی است که علوم مدیریت، روانشناسی، عصب شناسی و شاید هم به نوعی هنر به یکدیگر می رسند و به اصطلاح به هم پیوند میخورند.
به بیان ساده نورومارکتینگ یا بازاریابی عصبی، پژوهش رفتار مشتری یا مصرفکننده مبتنی بر عملکرد مغز و عصب، با استفاده از ابزار علمی مدرن و دقیق به ویژه ابزار پزشکی است می باشد.
با سایت تبشی در این مقاله همراه باشید و لذت ببرید.
چند تکنیک بازاریابی عصبی برای طراحی سایت
درحالیکه اکثر بازاریابان درمورد بازاریابی عصبی چیزهایی شنیده اند، اما از استفاده از تکنیک های بازاریابی عصبی دوری می کنند، شاید به این خاطر که آنها را نمی فهمند، به آنها اعتماد ندارند یا فقط برای یادگیری آنها وقت ندارند.
در صورتیکه اصول بازاریابی عصبی در واقع جنبه کاربردی روانشناسی رفتاری است که به شما امکان می دهد وبسایتهای جذاب و گیرا بسازید که باعث می شود (دیوار شیراز)
بازدید کننده تجربه خوش آیندی از بازدید سایت شما داشته باشد و در نتیجه تمایل بیشتری به بازدید مجدد یا خرید از سایت شما پیدا کنند.
از عنصر کمیابی برای ترغیب بازدیدکنندگان به خرید استفاده کنید.
مردم چیزهایی را می خواهند که نمی توانند داشته باشند. همچنین وقتی از یک چیزی به تعداد کم موجود باشد مشتریان به قوه به طور ناخودآگاه احساس ضرورت خرید می کنند قبل از اینکه این محصول تمام شود.
این نکته هم برای وقتی که تعداد محدودی از یک محصول وجود دارد درست است هم برای وقتی که یک چند محصول برای مدت زمان محدودی وجود دارند.
اگر خریدار بدانند یا احساس کنند می توانند هر وقت که به سایت شما سر بزند خرید کنند هیچ ضرورتی برای تصمیم گیری سریع برای خرید نمی بیند.
اما اگر به او هشدار دهید که تعداد محدودی از یک محصول وجود دارد یا تخفیفی برای یک زمان محدود وجود دارد، شما فورا احساسی در مشتری بالقوه ایجاد می کنید که قبلا وجود نداشت، احساس ضرورت خرید.
چرا؟ چون مردم ذاتا از “از دست دادن” متنفرند و وقتی احساس کنند در حال از دست دادن چیزی هستند سریع اقدام می کنند.
می توانید در سایت ها ایرانی فروش اینترنتی استفاده از این تکنیک را مشاهده کنید. کالایی را با زمان محدود با تخفیفی ویژه برای فروش قرار می دهند و مخاطب حتی اگر نیازی به آن نداشته باشد، آن را می خرد. (دیوار شیراز)
از مرجع سازی برای کمک به بازدید کننده برای توجیه انتخابش استفاده کنید.
مردم در تصمیم گیری معمولا تمایل دارند به اطلاعات اولیه تکیه کنند. آن اطلاعات اولیه مرجع مقایسه خواهند شد. برای مثال قیمت اولیه ای که برای یک ماشین پیشنهاد داده می شود به عنوان مرجع دیده می شود.
در ادامه مذاکره برای خرید اگر قیمت از قیمت پیشنهادی اولیه کمتر شود، خرید از نظر خریدار منطقی و توجیه پذیر خواهد شد، حتی اگر قیمت کاهش یافته هم از ارزش واقعی آن ماشین بیشتر باشد.
در عکس بالا مشاهده می کنید که موسسه خیریه Cordaid اشیاه لوکسی که مردم می خرند را به عنوان یک مرجع استفاده کرده است تا میزان پرداخت اعانه را بیان کند.
در داخل عکس نوشته شده است: ” کیف دستی: ۳۲ یورو، غذای یک هفته: ۴ یورو” و زیر عکس نوشته شده است، برای پرداخت اعانه به میزان ۱.۵ یورو، کلمه ی aid را به ۲۲۵۵ ارسال کنید. افراد ۱.۵ یورو را در مقابل ۳۲ یورو عددی توجیه پذیر می بینند.
برای یک محصول خاص چند گزینه به بازدید کننده پیشنهاد بدهید.
مردم دوست دارند که گزینه هایی برای انتخاب داشته باشند. در حقیقت مغز انسان طوری ساخته شده است که چیزها را با هم مقایسه کند.
وقتی یک گزینه پیش رو داشته باشیم، تصمیم گیری بسیار سخت خواهد شد. خیلی از مردم تا زمانی که تحت شرایطی قرار نگیرند، نمی دانند چه می خواند.
گزینه یا گزینه های دیگری که در کنار محصول اصلی برای خرید پیشنهاد می دهید، به عنوان معیار مقایسه دیده می شوند. برای مثال شما دو نوع تردمیل برای فروش دارید. (دیوار شیراز)
یکی از آنها دستگاهی معمولی است و قیمتش ۵۹۹ دلار است که قیمت معقولی است. دیگری ویژگی های خاصی دارد (مثلا حسگر ضربان قلب) و قیمتش ۱۱۰۰ دلار است که برای اکثر خریداران قیمت بالایی است.
برای اینکه این تفاوت قیمت کمتر به چشم بیاید، می توانید یک گزینه ی دیگر نیز اضافه کنید. در این مثال می توانید یک مدل سوم نیز اضافهکنید که خیلی شبیه به مدل ۱۱۰۰ دلاری است اما قیمتش ۱۴۰۰ دلار است.
با ورود گزینه سوم، مشتری تفاوت قیمت را کمتر متوجه می شود و با دقت بیشتری مزایی مدل ۱۱۰۰ دلاری را بررسی می کند. او مدل ۱۱۰۰ دلاری را با دستگاه ۱۴۰۰ دلاریکه گرانتر است مقایسه می کند و دستگاه قیمت پایین را به عنوان گزینه ی خرید نادیده می گیرد.
چیزهایی پیشنهاد دهید که انتظار فروش آنها را ندارید.
در عمل به فروش گذاشتن محصولی که می دانید فروش نمی رود، غیر معقول بنظر می رسد. با این وجود با توجه به یک تکنیک تسلیم شدن به نام “صورت توی در!” (door-in-the face) این استراتژی مفید واقع خواهد شد.
این تکنیک این گونه کار می کند که شما ابتدا یک درخواست یا گزینه ای پیشنهاد می کنید که می دانید رد خواهد شد و بعد از اینکه طرف مقابل آن را رد کرد، گزینه ی معقول را پیشنهاد می دهید.